بهار که می آید کسی که همه زمستان تلاش کردی فراموشش کنی، سر و کله اش پیدا می شود.می نشیند بین مصراع های غزل سعدی یا روی صندلی اولین کافه ای که رفتی یا می آید و خودش را در عطر دل انگیز ناشناسی که از کنارت رد می شود ، نشان می دهد.حالم ناخوش است بهارها...دعا سید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.