همین جوری

آخرین مطالب

نگاهی به «تشیع علوی، تشیع صفوی»

پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۳، ۲۰:۴۹

این نوشته درباره‌ی «تشیع علوی، تشیع صفویِ» شریعتی است. خب خلاصه نظرم را در مورد این سخنرانی/کتاب همین اول می‌گویم: بد است. دلیل اصلی‌ام این است که نگارنده (با مسامحه لفظ نگارنده را بپذیرید) ادعاهایی به دیگران یا تاریخ نسبت می‌دهد که خلاف واقعیت است و خب «خواننده» هم قاعدتاً اعتماد می‌کند و نمی‌رود بررسی کند و ببیند که این ادعاها درست نیستند. و البته مغالطه‌های آبکی هم در این زمینه بی‌تاثیر نبوده‌اند. (شرح در ادامه)

به عنوان نمونه قسمتی از کتاب را نگاه کنیم. این قسمت مربوط به عصمت است، دومین قسمت از بخش «پایه‌های اعتقادی دو مذهب». (انتخاب این قسمت نسبتاً تصادفی است، اگر حوصله‌ی بیشتری بود، احتمالاً می‌شد قسمت بهتری که مسائل بالا را بیشتر نشان دهد، انتخاب کرد):

«اصل دوم در تشیع علوی عصمت است. عصمت به این معنی که رهبر مردم، رهبر جامعه، کسی که سرنوشت مردم به دست اوست و رهبری مردم با او، باید فاسد وخائن، ضعیف و ترسو و سازش‌کار نباشد. هرگز گرد پلیدی نگردد و عصمت به این معنی مشتی محکم است به دهان هر کس که ادعای حکومت اسلامی دارد، ولی ضعیف و پلید و فاسد و خیانت‌کار است.
[…] در تشیع صفوی عصمت عبارت است از یک حالت فیزیولوژی خاص، بیولوژی خاص، پسیکولوژی خاص، که امام‌ها دارند و از یک ماده‌ی خالص ساخته شده‌اند که اصلا آنها نمی‌توانند گناه بکنند! خوب بنده هم اگر چنین ساخته شده بودم که نمی‌توانستم گناه بکنم، تقوای من دو شاهی هم ارزش نداشت.
[…] ظاهرش هم این که ملای وابسته به رژیم صفوی، با فرشته نشان دادن امام، مقام امام را ارتقاء داده است. از محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین خیلی تجلیل کرده و فضائل و مناقب بسیار عظیم و عمیقی را تازگی در ائمه کشف کرده است! و چهارده معصوم را از خمیره‌ای غیبی و جوهری ماوراء طبیعی و فوق بشری شمرده و ذات آنها را از ذات ـ انسان ـ جدا نموده و خلقت این چهارده تن را از خلقت آدم استثناء کرده! و آنها را عناصری از نور الهی در صورت ظاهری آدمی تلقی نموده […]

آن اعتقاد بر اینکه حاکم باید متقی باشد، معصوم باشد، وقتی دست‌رسی به امام نیست دیگر هر حکومت حکومتش توجیه می‌شود بنابراین در دوره غیبت که دوره‌ی عصمت هم دست‌خوش فترت می‌شود، هر فسادی و خیانتی موجه است»۱

تفاوت عمده که در تعریف عصمت «دو مذهب» می‌بینیم اختیار داشتن در ترک گناه است (تفاوت دیگری هم در این هست که عصمت در دومی فراگیر است و اشتباه را هم غیر از گناه مانع می‌شود.) خب ببینیم واقعاً «شیعه صفوی» چینین حرفی می‌زند یا نه؟ برای این کار نظر علامه مجلسی را نگاه می‌کنیم که  طبق نظر این «روشنفکر مآبان» از سردمداران «تشیع صفوی» است. (هرچند که طبق نظر آقای شریعتی همه علمایی که می‌شناسیم، چند صد سال قبل از صفویه هم که باشند «شیعه صفوی» اند ولی خب علامه مجلسی، بنده‌ی خدا هدف این حمله‌هاست همیشه)  نظر ایشان در بحارالانوار ج۳ ص ۱۴۳ ج۱۷ ص۹۴و۹۵ که شرح حدیث می‌گویند قابل مشاهده است،‌ ایشان به صراحت نظری که عصمت را غیراختیاری می‌داند را رد می‌کند و اتفاقاً همین مطلب که عصمت غیر اختیاری دیگر چه جای تعریف و ستایش دارد را هم بیان می‌کند. حالا نمی‌دانم منظور آقای شریعتی از شیعه صفوی که عصمت را عدم اختیار می‌داند چه کسی ممکن است باشد. 

در قسمت بعد شریعتی حرف از خلقت خاص اهل بیت (علیهم السلام)‌ می‌زند و این را خرافه و جعل شیعیان صفوی می‌داند. اما کسی که اندک آشنایی با کتاب‌های حدیثی داشته باشد می‌داند که تقریباً کتابی نیست که حدیثی با چنین مضمونی در آن نیامده باشد. 

اگر کتاب سلیم را نگاه کنیم که اولین کتاب شیعه است و در زمان خود ائمه نوشته شده، هست۱؛ اگر شیخ صدوق۲ را ببینیم که متولد دوران غیبت صغری است چنین احادیثی نقل کرده. شیخ مفید و طوسی۳ و طبرسی۴ و کلینی۵ که هر کدام صدها سال قبل از صفویه می‌زیسته‌اند چنین احادیثی نقل کرده‌اند. نمی‌دانم آیا باید این‌ها را هم شیعه صفوی بدانیم؟ شاید آقای شریعتی اصولاً همه این منابع را تحریف شده می‌داند که بعید است و الا دیگر به چه می‌خواهیم استناد کنیم؟ آن دو تا حدیثی که خودشان شاهد مثال آورده‌اند مگر مستند به جایی غیر از این‌هاست؟ شاید هم می‌داند که این اعتقاد نزد متدقمین علمای شیعه هم وجود داشته ولی دوست دارد آن‌ها را مجعول «ملاهای صفوی» معرفی کند۶

و در پایان هم این مغلطه بچه‌گانه که چون در زمان غیبت دسترسی به معصوم نیست هر فساد و خیانتی موجه است که گمانم شرحش لازم نیست. 

کلاً  ایشان حرف خود را در مقابل دیو زشتی به نام «تشیع صفوی» گذاشته است و خب هر عاقلی می‌فهمد در این دو قطبی ایجاد شده، تشیع صفوی بهتر نیست؛ غافل از اینکه اصلاً دو قطبی در کار نیست. اصلاً آنکه شما شیعه صفوی می‌خوانی‌اش چنین حرفی نزده و از آن طرف،  علمای شیعه قبل از صفویه که تعریفشان را می‌کنی هم هیچ‌کدام حرفشان آن چیزی که شما می‌گویی نیست. آن نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه که نام می‌بری را بگذاریم این تشیعی که شما «تشیع علوی» می‌خوانی ازشان در نمی‌آید. 


پی‌نوشت: دوست نداشتم این مطلب را بنویسم، یعنی همان سبک گل و بلبل همیشگی را ترجیح می‌دهم ولی گمان کردم لازم است.



۱  صفحه ۳۵ و ۳۶ از نسخه‌ای که روی اینترنت برای دانلود هست
۲ حدیث یازدهم
۳ خصال ج۲ ص ۶۴۰
۴ امالی طوسی ص ۳۰۵ حدیث ۶۱۲
۵ کافی ج۱ ص ۵۳۰-۵۳۱
۶ بگذریم که اصلاً حجیت دین به آسمانی بودن آن است واگر ائمه تنها نظریه‌پردازانی صالح‌اند، باید رفتارمان در مقابلشان مثل سایر نظریه‌پردازهای طول تاریخ می‌بود نه تبعیتی این‌گونه


  • ۹۳/۱۲/۲۱
  • سیدمحسن

نظرات (۱)

غولی بابا آقا شجاع :D
یه ذره بیشتر پست بذار، کم هستیم ولی مام دل داریم دیگه!
پاسخ:
الان یعنی خوندی؟
والا یه نفر هم به این طولانی‌ای رو خونده باشه من راضی‌ام :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی