آرایهی بهت
نمیدانم چنین آرایهای در ادبیات داریم یا نه، ولی خب خوشبختانه مغز من و شما این توانایی رو داره که با یکی دو تا مثال منظور من رو از این کلمه انتزاع کنه.
مصرعی هست از قربان ولیئی که در دو غزل -هر دو در وصف حضرت سیدالشهداء- از آن استفاده کرده است:
۱. «معصوم شرحه شرحه چه وصفی سزای توست؟ / باید شهید بود و تو را خونچکان سرود» که خب بیت زیبایی است.
۲. «باید شهید بود و تو را خونچکان سرود/ شرمندهام، اسیر عبارات ماندهام» در این دومی ولی انگار چیز متفاوتی هست، انگار تغییر حالت غیرمنتظرهای بین دو مصرع صورت میگیرد. بیت با یک لحن حماسی شروع میشه ولی مصرع دوم کلا ارتباطی با اون فضای حماسی نداره و شاعر میگه دستش از حماسه کوتاهه.
اما شاهکارترین بکارگیری این آرایه را در دعای بعد از زیارت امام رضا -علیهالسلام- دیدهام. آنجا که خدا را قسم میدهیم: «اسئلک بالقدرة النافذه فی جمیع الاشیاء و قضائک المبرم... -- از تو طلب میکنم به قدرتت که در همه چیز نافذ است و قضای حتمیات...» خب شما انتظار دارین این جمله چجوری تموم بشه؟ من که انتظار دارم مثلا بگه «قضای حتمیات که تردیدی در آن راه ندارد» یا «.. که به رغم همگان به وقوع میرسانیاش» کما این که در دعای کمیل میگه « ... و بالقضیه التی حتمتها و حکمتها و غلبت من علیه اجریتها -- و به آن حکمی که تدبیرش کردهای و حتمیاش کردهای و به هر که بخواهی جاریاش کنی بر او غلبه میکنی.» ولی جمله بالا این جوری تموم میشه:
«... و قضائک المبرم الذی تحجبه بایسر الدعاء -- و به قضای حتمیات که با خفیفترین دعا میپوشانیاش.»
- ۹۶/۰۵/۱۷