نگو، نشان بده
- ۱ نظر
- ۲۴ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۳۱
هفتهها و روزهای مانده تا رسیدن محرم ترس گرفته بودم؛ میترسیدم به این ماه نرسم. میترسیدم وقتی پرچمهای سیاه سر بالای خانهها نصب میشود، وقتی چراغ خیمههای عزا را روشن میکنند مرا تاریکی احاطه کرده باشد. فکر میکردم نکند وقتی روضهخوان روی پله اول منبر مینشیند و آنها را یاد میکند که سالهای قبل در این مجالس بودند و امسال اسیر خاکند، نکند من هم یکی از آنها باشم: اسیرِ خاک. وارد اولین مجلس که شدم دوست داشتم تمام کتیبهها را در آغوش بگیرم، تند تند نفس میکشیدم تا هوای خیمه بیشتر وارد ریههایم شود و با خونم ترکیب در آمیزد. حس طفلی که بعد از ساعتی گم شدن به آغوش مادرش میدود یا پیادهای که بعد از یک روز راه رفتن به پناهگاهی.
روضهخوان میگوید وقت اجابت دعاست؛ میگوید هرچه میخواهیم بگیریم، وقتش الان است. از خودم میپرسم «واقعا وقتش الان است؟ اصلاً مگر برای گرفتن چیزی اینجا آمدهام؟» ولی ناخودآگاه در گوشه کنار دلم جستجو میکنم تا خواستنیترین خواستهام را پیدا کنم؛ یا هولناکترین دلهرهام را که از آن امان میخواهم. هرچه میگردم، در این لحظه هیچچیزی برایم مهمتر از این نیست که تا هستم در این خانه باشم؛ دلهرهای سهمناکتر از این ندارم که نکند یک روز این خیمه بیرونم کنند...
سلام عیدتون مبارک باشه آقاجان، خیلی دوست داشتیم بیایم خدمتتون عید دیدنی. عیدی شما البته حتما به ما میرسه. حالا انشاءالله سال بعد دیدن روی ماهتون هم جزو عیدیا باشه.
--
غدیر ۱۴۳۸
کامنت وارده درباره فرمان نهم که از نویسندهش خیلی متشکرم (با دستکاری جزیی من در متن):
شاید این دستورالعمل رو هم بشه counterpart فرمان ۹ دانست:
«وَ إِنْ ذُمِمْتَ فَلَا تَجْزَعْ وَ فَکِّرْ فِیمَا قِیلَ فِیکَ فَإِنْ عَرَفْتَ مِنْ نَفْسِکَ مَا قِیلَ فِیکَ فَسُقُوطُکَ مِنْ عَیْنِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ عِنْدَ غَضَبِکَ مِنَ الْحَقِّ أَعْظَمُ عَلَیْکَ مُصِیبَةً مِمَّا خِفْتَ مِنْ سُقُوطِکَ مِنْ أَعْیُنِ النَّاسِ وَ إِنْ کُنْتَ عَلَى خِلَافِ مَا قِیلَ فِیکَ فَثَوَابٌ اکْتَسَبْتَهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَتْعَبَ بَدَنُک»
«و اگر مورد مذمت قرار گرفتی بی تابی مکن! به آنچه درباره تو گفته شده، فکر کن. اگر آنچه کسی درباره ات گفته، در خود دیدی بدان که سقوط تو از چشم خدای عزوجل در هنگامی که از حرفی حق خشمگین شدی برایت مصیبتی بزرگ تر است در مقایسه با ترس از چشم مردم افتادن و اگر بر خلاف آنچه درباره تو گفته اند بودی، پس برای تو (در مقابل آن مذمت نابجا) ثوابی است که بدون بهزحمت انداختن بدنت به دست آورده ای.»
مرجع: تحف العقول ص 203
«کسی که خودش را در معرض تهمت قرار میدهد، آن که گمان بد میبرد را سرزنش نکند.
آن که اسرارش را پنهان کند، زمام خیر به اختیار اوست و هر حرفی که از دو نفر گذشت، فاش میشود.»
این نوشته دربارهی «تشیع علوی، تشیع صفویِ» شریعتی است. خب خلاصه نظرم را در مورد این سخنرانی/کتاب همین اول میگویم: بد است. دلیل اصلیام این است که نگارنده (با مسامحه لفظ نگارنده را بپذیرید) ادعاهایی به دیگران یا تاریخ نسبت میدهد که خلاف واقعیت است و خب «خواننده» هم قاعدتاً اعتماد میکند و نمیرود بررسی کند و ببیند که این ادعاها درست نیستند. و البته مغالطههای آبکی هم در این زمینه بیتاثیر نبودهاند. (شرح در ادامه)