بهینهی محلی
خیلی از مسائل مهندسی، در نهایت تبدیل میشوند به یک مسئله بهینهسازی؛ یعنی به دست آوردن پارامترهایی که تابعی را بیشنیه یا کمینه میکند. یکی از مشکلات در بهینهسازی اینجاست که گاهی جواب سر راستی برای این مسئله نیست و باید با تکرار و مقایسه مقادیر به جواب رسید. گاهی اوقات این کار راحتتر است مثلا در این شکل پایینی.
اینجا کافی است از نقطهای شروع کنیم بعد ببینم سربالایی کدام طرف است و همان طرف برویم، دست آخر میرسیم به قلهای که تابع آنجا بیشنیه است.
ولی بعضی وقتها استراتژی بالا جواب نمیدهد؛ مثل این یکی شکل
اینجا مثلا اگر از a شروع کنیم و به سمت سربالایی برویم به b میرسیم و b جای خیلی خوبی نیست. یعنی نسبت به اطرافش جای بهتری است اما در کل که نگاه کنی جاهای بهتری هم هست.
گمانم زندگیمان بیشباهت به مسئله بالا نیست. از همینجایی که هستیم -و احتمالا در اینجا بودنمان خودمان چندان موثر نبودهایم- سمت سربالایی را میگیرم، عرق میریزیم، جان میکنیم، بالا میرویم تا به قلهی موفقیت برسیم. اما اصلا شاید این دامنهای نیست که باید از آن بالا رفت.
یک راه حل این مسئله در بهینهسازی وارد کردن «شانس» است.* حالا به شیوههای مختلفی. یک روش این که گاهی به سمت بالا نرویم بعضی وقتها سمت دیگری برویم. شما مثلا سمت بالا را بگیر ادامه تحصیل(؟) دادن، بگیر کار با درآمد بیشتر را انتخاب کردن. روش دیگر این که گاهی جهش کنیم، بپریم یک جای دیگر نمودار (که امیدوارم جایی مثل c باشد.) مثلا تا الان در بازار بودهای بروی دانشگاه ببینی چه خبر است یا در دانشگاه بودهای و باید بروی بازار را هم ببینی. تا الان مهندسی میخواندهای، فردا سرکی به روانشناسی بزنی ببینی چه خبر است..
و البته این کارها را هیچوقت انجام نمیدهیم، از ترس از دست رفتن فرصت فعلی، از غم نان، بخاطر حرف مردم، برای سربازی نرفتن و هزار هزار دلیل دیگر...
* یاد این جملهی جوکر میافتم که: «Introduce a Little Anarchy»
- ۹۳/۱۱/۲۲
https://bigsleep.wordpress.com/2011/12/07/hasrat/