اینجا که هستیم ۳
گفته بود قرار نیست راحت باشه (+) قاعدههای بازی رو هم همینطوری چیده.
ما آدما -به خیال خودمون- از رو مهربونی تیر خلاص رو اختراع میکنیم، ولی تو قاعده بازی نیست. حق این کار به ما داده نشده. نه واسه خودمون نه واسه کس دیگه. اگه یکی داره التماس میکنه که راحتش کنی، اگه داره تو آتش خاکستر میشه و تو هم با گلوله راحتش نکنی ۳۰ثانیه دیگه کارش تمومه، باز بهت اجازه نداده دخالت کنی و این ۳۰ ثانیه درد رو بهش تخفیف بدی. یعنی هزینهش خیلی زیاده. اگه خیلی دوست داری ۳۰ ثانیه از رنج یکی دیگه رو کم کنی، یه قتل عمده که واست لابد ۳۰میلیون سال رنج رو آب میخوره. بازی قراره تا بینهایت ادامه داشته باشه، نمیشه هیج جاییش انصراف بدی و دیگه تموم شه، دیگه راحت شی.
ولی اینا هیچ کدوم به اندازه امید مهم نیستن. اصل قضیه امیده. اگه قرار باشه یه بازی سخت باشه، باید پای امید بیاد وسط (+) . هیچ جای این بازی حق نداری بگی «دیگه درست نمیشه پس از این بعدش رو با قواعد خودم بازی میکنم». همیشه باید مطمئن باشی که یه روزنهای هست که همه چی درست میشه/ تو آدم بهتری میشی. انگار باید این احتمال رو قائل باشی که ممکنه اون بدبختی که گر گرفته و داره میسوزه، یهو یه بشکه آب یخ از آسمون بریزه روش و نجات پیدا کنه. باید مطمئن باشی هر چقدر هم که تو لجن فرو رفته باشی میتونی برگردی بالا.
خاصیت امید اینه که شمشیر دو لبه است، یعنی خب آره این حرف بالا درباره امید درسته، یعنی واقعا زندگی رو سختتر میکنه ولی امید یک جوری با معنی و شیرین هم میکنه. این که ته دلت همهش این باشه که ممکنه این جور بشه ممکنه اون جور بشه، به زندگی جون میده. نمیدونم شاید این هم بتونه یکی از معنیهای «ان مع العسر یسرا» باشه.
- ۵ نظر
- ۱۲ تیر ۹۵ ، ۲۳:۰۳