همه چیزت را دوست دارم
الا این حواسِ جمعت
آخر چه میشود یکبار
گوشی موبایلت یا کیف پولت را جا بگذاری
تا من دواندوان دنبالت بدوم و اسمت را صدا بزنم.
آنوقت توخوشحال میشوی، از من تشکر میکنی
من الکی حرفهایم را کش میدهم
و خدا را چه دیدی
شاید دوستم داشتی
اصلا راضیام یکبار با ماشینت به من بزنی
و بعد نگران با نگاهت مرا وارسی کنی که سالمم یا نه
و من همینطور محو در چشمان تو
لبخند بزنم بگویم چیزی نشده
و بعد بیخودی دربارهی اینکه حق تقدم با کداممان بوده
توضیح میدهم
شاید مثل این فیلمهای آبکی شد و مهرم در دلت افتاد