همین جوری

آخرین مطالب

حسادت‌هام - ۱

جمعه, ۲۵ آبان ۱۳۹۷، ۲۰:۵۱

دیروز هیچ چراغی در راهم قرمز نبود

بی‌گمان از پدربیامرزی‌های آن دفترچه صورتی بود 

به شکرانه رساندنش به دست‌های تو نثارم می‌کرد.


هفته پیش هم،

قطارها هربار با من وارد ایستگاه می‌شدند.

دعای خیر کیف پارچه‌ای که پیش‌کشت کردم

نه،

 به او همراهی تو را پیش‌کش کردم


امروز ولی ناگهان سنگی از زیر چرخ ماشین‌ها به طرفم پرت شد

قطار مترو از ریل خارج شد

لاستیک اتوبوسی که سوار شدم میان راه ترکید

می‌دانم، چوب حسادتم را خوردم.

دیروز خیلی التماس کرد

قبول نکردم

بنا کرد نفرین و ناله

بگذار تا ابد ناسزا بگوید، لعنتم کند

من اگر بخواهم هم نمی‌توانم

حسودتر از آنم که ببینم آن لیوان گل‌گلی

برسد به لبهایت.


  • ۹۷/۰۸/۲۵
  • سیدمحسن

نظرات (۳)

خیلی عالی بود . . . 
عااالی .. چقدر خوب که دوباره نوشتید :)
اووووف،خیلی قوی، خیلـــــــــــــــــــی!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی