همین جوری

آخرین مطالب

برای اسمت

شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۲، ۲۱:۲۷
نمی‌گویم حرف‌زدن با تو 
یا یواشکی نگاه‌کردنت از دور 
نمی‌گویم اگر به تو فکر کنم
یا به عکست خیره شوم
که حتی دیدن حروف الفبای اسمت 
روی کتابی، مجله‌ای یا تابلویی در خیابان 
قلبم را بی‌تاب و ترکیب خونم را عوض می‌کند*



* تعبیر «عوض شدن ترکیب خون» را از نزار قبانی یادگرفتم  


  • ۹۲/۰۹/۲۳
  • سیدمحسن

نظرات (۵)

besyar ham khoub!
دید مجنون را یکی صحرا نورد
در میان بادیه بنشسته فرد
ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم
میزند نقشی به دست خود رقم
گفت ای مفتون شیدا چیست این
بهر که نامه نویسی کیست این؟
هر چه خواهی در سوادش رنج برد 
تیغ سرسر خواهدش حالی سترد 
کی به لوح ریگ باقی ماندش ؟
تا کسی دیگر پس از تو خواندش؟ 
گفت شرح حسن لیلی میدهم 
خاطر خود را تسلی میدهم
می نویسم نامش اول وز قفا 
می نگارم نامه ی عشق و صفا 
نیست جز نامی از او در دست من 
زان بلندی یافت قدر پست من
نا چشیده جرعه ای از جام او 
عشق بازی میکنم با نام او

نام لوییز امور مانند فرفره ای در کاسه ی سرم می چرخید و تمام افکار قدیمی را به اطراف پراکنده می ساخت، مانند آهنگ تکراری یک جعبه موسیقی که سرپوش آن، کنده کاری شده و مزین به آینه ای مرکزی، جولانگاه بالرینی ماشینی و خستگی ناپذیر است- لوییز امور، لوییز امور، لوییز امور.
پاسخ:
خیلی قشنگه این 
آورین.... لایک های بسیاری را تقدیم ناکم
عه، پس ظاهرا خیلی‌ها همین‌طورن؟!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی