همین جوری

آخرین مطالب

دل‌خوشی‌های کوچک

دوشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۵، ۱۶:۵۱

 نگاهم را بین مردم می‌چرخانم. از شلوغی کلافه‌‌ام. نمی‌دانم چگونه در پارکی این‌قدر شلوغ می‌شود تفریح کرد و لذت برد. دوستم -پزشک است- یکبار گفت «شاید آگورافوبیا داری»
پرسیدم « چی چیو فوبیا؟»
-«ترس از جاهای شلوغ»

نگاهم را بین مردم می‌چرخانم. هر طرف یک عده -با دسته یا بی‌دسته- سلفی می‌گیرند.  گله به گله روی کفپوش سیمانی پارک پهن شده.  چند اسکوتر می‌آیند و مدام بوق می‌زنند تا بهشان راه بدهند. پسر بچه‌ای دنبال اسکوترها می‌دوند.

به همه‌شان حسودی می‌کنم. حسودی می‌کنم چون میلی به هیچ کدام از کارهایی که می‌کنند ندارند. چون  مشغولیت‌هایشان جذبم نمی‌کند. با خودم می‌گویم خوشبختی در فراوانی و سادگی چیزهایی که خوشحالمان می‌کند هم هست. گوشی را از جیبم در میاورم و یادداشتی درست می‌کنم اسمش را می‌گذارم «دل‌خوشی‌های کوچک»- باید کشفشان کنم.

  • ۹۵/۰۱/۰۹
  • سیدمحسن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی