همین جوری

آخرین مطالب

فرهیخته (؟)

يكشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۵، ۲۲:۳۲
یک ترندی هست که کتاب‌خون‌ها رو ستایش می‌کنن که «به به چه آدم‌های فرهیخته‌ای»
از طرف دیگه ترندی هست که ملت رو بخاطر اتلاف وقتشون با خوندن مزخرفات سطحی در تلگرام و امثالهام سرزنش می‌کنن. بعضا هم همین برنامه‌ها مقصر کاهش سرانه مطالعه کتاب معرفی می‌شن. البته این مسئله زیادی دیگه اغراق می‌شه، نه این که اینا موثر نبودند ولی حالا انگار همه ملت گوشی بدست قبلش کتاب بدست بودن.

حالا در نظر بگیریم دو نفر می‌خوان برای تفریح مطالعه کنند، نفر اول می‌ره یه کتاب داستانی بر می‌داره، نفر دوم یه کانال تلگرام رو می‌خونه. من که هر چی فکر می‌کنم، نمی‌تونم برتری روشنی برای اولی نسبت به دومی قائل بشم. هرچند من خودم مصداق نفر اول هستم ولی خب دلیل انتخابم اینه که همراهی نسبتا طولانی مدت با یه سری شخصیت‌ها و طرز فکر و فرهنگشون برام لذت‌بخش‌تره تا خندیدن به جوک‌های سه خطی؛ نه این که همراهی با اون داستان من رو «فرهیخته»تر می‌کنه.

پی‌نوشت: البته این نرم‌افزارهای پیام رسان و اجتماعی یک مسئله جانبی دارن، و اون این که فرد استفاده کننده مدام می‌خواد اون جا رو چک کنه که چیز جدید اومده یا نه. ظاهر بررسی‌های علمی‌ای وجود داره که این رفتار در طولانی مدت به مغز آسیب می‌رسونه.



بعدتر نوشت: خب ظاهرا حرف من درست نیست؛ کامنتی که لطف کردن و گذاشتن رو نگاه کنید. 
  • ۱ نظر
  • ۱۵ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۳۲
  • سیدمحسن

دل‌خوشی‌های کوچک

دوشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۵، ۱۶:۵۱

 نگاهم را بین مردم می‌چرخانم. از شلوغی کلافه‌‌ام. نمی‌دانم چگونه در پارکی این‌قدر شلوغ می‌شود تفریح کرد و لذت برد. دوستم -پزشک است- یکبار گفت «شاید آگورافوبیا داری»
پرسیدم « چی چیو فوبیا؟»
-«ترس از جاهای شلوغ»

نگاهم را بین مردم می‌چرخانم. هر طرف یک عده -با دسته یا بی‌دسته- سلفی می‌گیرند.  گله به گله روی کفپوش سیمانی پارک پهن شده.  چند اسکوتر می‌آیند و مدام بوق می‌زنند تا بهشان راه بدهند. پسر بچه‌ای دنبال اسکوترها می‌دوند.

به همه‌شان حسودی می‌کنم. حسودی می‌کنم چون میلی به هیچ کدام از کارهایی که می‌کنند ندارند. چون  مشغولیت‌هایشان جذبم نمی‌کند. با خودم می‌گویم خوشبختی در فراوانی و سادگی چیزهایی که خوشحالمان می‌کند هم هست. گوشی را از جیبم در میاورم و یادداشتی درست می‌کنم اسمش را می‌گذارم «دل‌خوشی‌های کوچک»- باید کشفشان کنم.

  • ۰ نظر
  • ۰۹ فروردين ۹۵ ، ۱۶:۵۱
  • سیدمحسن

اینجا که هستیم -۲

دوشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۰۰
شبیه وقتی که شکنجه‌گر با دستمال مرطوب، محل اتصال سیم‌های برق را آماده می‌کند؛ شاید روزهای خوب می‌آیند که خاطره‌شان عذاب دهد. 
  • ۱ نظر
  • ۰۲ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۰۰
  • سیدمحسن

برای خیالت - ۲

جمعه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۴، ۱۸:۴۰

وقتی به تو فکر می‌کنم،

مغزم انگار که بهشت، 

عسل جاری می‌شود در مویرگ‌هاش.


راست می‌گویند پشت سرم، 

شیرین عقل شده‌ام.

  • سیدمحسن

برای اخم‌هایت

يكشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۴، ۲۰:۲۰

چهره که در همه می‌کشی، تنها دل کوچک من بی‌تاب نمی‌شود

برای بحران نخندیدنت، سازمان ملل نشست اضطراری دارد

  • سیدمحسن

حداقل‌ها

جمعه, ۲۵ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۵۵

وقتی یکی برای حرف ما ارزش قائل میشه، حداقل اخلاق اینه که حرف‌هامون پشیمونش نکنه.

یک مثال پیش پا افتاده اینه که وقتی زمان قرار یا مهلت انجام کار رو (برای این که مطمئن باشیم به موقع انجام می‌شه) زودتر می‌گیم، به این هم فکر کنیم که ممکنه حرفمون جدی گرفته بشه و طرف برای رعایتش اذیت.

  • سیدمحسن

برای خیالت یا دل‌گرمی

پنجشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۴، ۲۰:۰۴

زمستان رسیده

 گربه خودش را با موتور ماشین‌ها گرم می‌کند، کبوتر با دودکش خانه‌ها

 رفتگر دست‌هایش را با آتش خرده چوب‌ها 

 و من، دلم را، با فکرِ تو

  • سیدمحسن

برای صدایت -۲

دوشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۲۱
تلفنت را که جواب می‌دهی
قعر اقیانوس، ماهی‌ها دور سیم‌های حاوی صدایت جمع می‌شوند
 عاشقت می‌شوند، دیوانه می‌شوند.
  • سیدمحسن

counterpart فرمان ۹

يكشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۴، ۱۴:۵۸

کامنت وارده درباره فرمان نهم که از نویسنده‌ش خیلی متشکرم (با دستکاری جزیی من در متن):

شاید این دستورالعمل رو هم بشه counterpart فرمان ۹ دانست:
«وَ إِنْ ذُمِمْتَ فَلَا تَجْزَعْ وَ فَکِّرْ فِیمَا قِیلَ فِیکَ فَإِنْ عَرَفْتَ مِنْ نَفْسِکَ مَا قِیلَ فِیکَ فَسُقُوطُکَ مِنْ عَیْنِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ عِنْدَ غَضَبِکَ مِنَ الْحَقِّ أَعْظَمُ عَلَیْکَ مُصِیبَةً مِمَّا خِفْتَ مِنْ سُقُوطِکَ مِنْ أَعْیُنِ النَّاسِ وَ إِنْ کُنْتَ عَلَى خِلَافِ مَا قِیلَ فِیکَ فَثَوَابٌ اکْتَسَبْتَهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَتْعَبَ بَدَنُک»

«و اگر مورد مذمت قرار گرفتی بی تابی مکن! به آنچه درباره تو گفته شده، فکر کن. اگر آنچه کسی درباره ات گفته، در خود دیدی بدان که سقوط تو از چشم خدای عزوجل در هنگامی که از حرفی حق خشمگین شدی برایت مصیبتی بزرگ تر است در مقایسه با ترس از چشم مردم افتادن و اگر بر خلاف آنچه درباره تو گفته اند بودی، پس برای تو (در مقابل آن مذمت نابجا) ثوابی است که بدون به‌زحمت انداختن بدنت به دست آورده ای.»

مرجع: تحف العقول ص 203

  • سیدمحسن

Counterpart فرمان ۱۰و۷

جمعه, ۱۱ دی ۱۳۹۴، ۲۱:۰۲

«کسی که خودش را در معرض تهمت‌ قرار می‌دهد، آن که گمان بد می‌برد را سرزنش نکند.

 آن که اسرارش را پنهان کند، زمام خیر به اختیار اوست و هر حرفی که از دو نفر گذشت، فاش می‌شود.»


امالی صدوق ۳۰۴
  • سیدمحسن